`پیشواز سال نو
سلام به عشقهای خودم امسال برای تعطیلات سال نو تصمیم گرفتیم بریم پیش مامانی و بابایی چون اولین سال بود که از ما دور بودن و دلمون نیومد تنهاشون بذاریم برای چارشنبه سوری اونجا بودیم و همونجا آتیش بازی کردیم و حسابی خوش گذروندیم البته هوا همچنان سرد بود یه عالمه لباس زمستونی هم با خودمون بردیم گل پسرمون که مردی شده برای خودش و پوشک و گذاشته کنار حتی شبها موقع خواب همچنان هم برای غذای خوردن هم که باید دنبالش برم و موقع تماشای تی وی که حواسش نیست غذاش و بهش بدم از اونجا که فایزه (دختر عمه بردیا) باهامون بود خودش یه دنیا کمک بود به مامان از مسئولیت من کمتر شده بود و کمکم میکرد و بیشتر اوقات غذای بردیا نفس و بهش میداد آندیا جونم که یه خورده...
نویسنده :
مامان سمانه
3:53